«کشورهای اسلامی در عصر حاضر جاهل‌ترین و بی‌سواد ترین ملل جهان هستند و عقب مانده‌ترین و منحط‌ترین کشورها می‌باشند » بنابراین همبستگی و انسجام است که می‌تواند تمام مسلمانان را در یک صف واحد در مقابل دشمنان قرار می‌دهد و همانگونه که نبی اکرم(ص) فرمودند: «هم ید علی من سواهم». مؤمنان همگی یک دست بر علیه دشمنان می‌باشند؛ یا در حدیث دیگر رسول اکرم فرمودند: «...واللزوم لجماعتهم » استاد مطهری(ره) گوید: «مسئله وحدت و اتفاق مسلمین [مورد دیگری است که در این حدیث بر آن تکیه شده است]یعنی نفاق نورزیدن، شق عصای مسلمین نکردن، جماعت مسلمین را متفرق نکردن ». چرا که تفرقه بنیان و شالوده یک امت را از میان می برد، همانگونه که قرآن کریم در این باره فرموده: « وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ »(انفال /46)
«و خدا و پیامبرش را فرمان برید و با هم نزاع نکنید که سست شوید و قدرت شما از میان برود، و صبر کنید که خدا با صابران است».
بنابراین با توجه به وضعیت فعلی که برای جهان به وجود آمده و اینکه تمام مخالفین اسلام به علت ایدئولوژی اسلام و به خاطر چشم طمع داشتن به منابعی که در اختیار مسلمانان است، همه با هم دست به یکی شده و هر روز به بهانه‌های واهی یکی از کشورهای اسلامی را مورد تاراج و تاخت و تاز خود قرار می‌دهند، پیامبر اسلام(ص) از قبل به مسلمانان هشدار داده بود و این امر را پیش بینی کرده بودند و به همین خاطر فرموده بودند: 
«به زودی ملّت‌های مختلف از سراسر دنیا [به خاطر منافع و امکاناتی که در اختیار دارید] برعلیه شما قیام کرده و حمله می‌کنند، همانگونه که گرسنگان بر ظرف‌های غذا وارد می‌شوند؛ صحابی گوید: 
پرسیدیم ای رسول خدا، آیا این [تدارک و حمله] به خاطر قلّت و کمی جمعیت مسلمانان می‌باشد؟ پاسخ دادند: در آن هنگام جمعیت شما بسیار زیاد می باشد اما [این زیادی فایده ای ندارد زیرا] شما همانند کف روی سیل می باشید [بی‌دوام، تو خالی و سست و همین امر با عث می شود] که عظمت و قدرت شما از دلهای دشمنانتان رخت بربندد [از شما نهراسند] و در قلوب شما وهن را به جای بگذارد ؛ سؤال کردیم: وهن چیست؟ جواب دادند: حب دنیا و ترس از مرگ ».
ضرورت اتحاد میان مسلمین و دست برداشتن از تفرقه امری لازم و ضروری می باشد. اندیشمندان مسلمان در این رابطه تلاشهای فراوانی کرده‌اند، و از آنجا که شهید مطهری(ره) اندیشمندی فرهیخته و دارای وسعت نظر و مبانی دینی و فلسفی قوی در نوشتار و گفتار خود می باشند، در این نوشته به بیان نظرات و دیدگاه ایشان راجع به وحدت و لزوم آن در عصر حاضر پرداخته می شود، و در ضمن بیان این دیدگاه‌ها شبهات و ایراداتی که در این باره مطرح شده بیان می گردد. این موضوع به خاطر اهمیتی که دارد هر چند راجع به آن سخنها گفته و کتاب‌ها به رشته تحریر در آورده شده است، اما تا زمانی که در عمل مسلمانان با همدیگر هم دل و هم صدا نشوند باز موضوعی بکر و تازه و قابل بحث و بررسی می باشد ؛ اما علت انتخاب نظریات استاد مطهری(ره) به خاطر دیدگاهها و نو آوری‌های آن استاد فرزانه و بیان ادله و پاسخهای متین و دقیق ایشان در طرح و جواب گویی به شبهات می‌باشد، و فایده و ضرورت طرح و بیان این موضوع – با توجه به آیات و روایات فراوان در این باب و همچنین به حکم عقل – غیر قابل خدشه و یا اغماض می باشد. در پایان لازم به ذکر است که منابعی که در اینجا ذکر می‌شود، الزاماً همان منابعی که استاد به آنها ارجاع داده‌اند نمی‌باشد، بلکه به خاطر تعدد چاپ‌های کتب ممکن است که شماره جلد و صفحه متفاوت باشد و در برخی موارد منابعی به جز منابع ایشان آورده شده است. 
ضرورت اتحاد
«مصلحان و دانشمندان روشنفکر اسلامی عصر ما، اتحاد و همبستگی ملل و فرق اسلامی را، خصوصاً در اوضاع و احوال کنونی که دشمن از همه جوانب بدان‌ها هجوم آورده و پیوسته با وسایل مختلف در پی توسعه خلافات کهن و اختراع نوین است، از ضروری ترین نیاز‌های اسلامی می‌دانند. اساساً چنانچه می دانیم وحدت اسلامی و اخوت اسلامی، سخت مورد عنایت و اهتمام شارع مقدس اسلام است. قرآن و سنت و تاریخ اسلام گواه آن می‌باشد. »
مقصود از وحدت اسلامی
در ابتدا لازم است از دیدگاه شهید مطهری(ره) مقصود از وحدت اسلامی روشن و مفهوم و حدود آن معین گردد. 
از جمله مباحث مهم و مبانی تقریب مذاهب یا وحدت اسلامی تعریفی است که از آن ارائه می شود و اینکه مقصود ما از وحدت اسلامی چیست؟ آیا این است که از میان مذاهب اسلامی یکی برگزیده و باقی طرد شود؟یا مراد این است که مشترکات تمام مذاهب اسلامی را بگیریم و با تلفیق آنها مذهبی جدید به وجود بیاوریم و موارد اختلافی را کنار بگذاریم؟! و یا اینکه وحدت اسلامی، به هیچ وجه ربطی به وحدت مذاهب ندارد و مقصود از اتحاد اسلامی، اتحاد پیروان مذاهب مختلف - در عین وجود اختلافات مذهبی- در برابر بیگانگان است؟ از دیدگاه استاد مطهری«بدیهی است که منظور علمای روشنفکر اسلامی از وحدت اسلامی، حصر مذاهب به یک مذهب، و یا اخذ مشترکات مذاهب و طرد مفترقات آنها نه معقول و منطقی است و نه مطلوب و عملی، نیست. منظور دانشمندان، متشکل شدن مسلمین است در یک صف در برابر دشمن مشترکشان » مسلمانان دارای خدا و قبله، پیامبر(ص) و کتاب، فرهنگ و تمدن عظیم واحدی هستند که [این پتانسیل‌ها] می‌تواند از آنها ملت واحدی بسازد که ابرقدرتها در مقابل آن سر تعظیم فرود آورند و قرآن کریم نیز به آن تصریح دارد، بنابراین هیچ ضرورتی ایجاب نمی‌کند که مسلمین به خاطر اتحاد اسلامی، صلح و مصالحه و گذشتی راجع به اصول یا فروع خود بنمایند و یا اینکه با طرد مفترقات و اخذ مشترکات چیز جدید به وجود بیاورند، چرا که «محصول آن چیزی است که قطعاً غیر از اسلام واقعی است، زیرا بالاخره مختصات یکی از فرق جزء متن اسلام است و اسلام مجرد از همه این مشخصات و ممیزات و مختصات وجود ندارد » ؛آنها در عین اینکه بر اصول و فروع خود پای می فشارند، برای جلوگیری از افروخته شدن اختلافات باید از سب و شتم، تهمت، استهزاء و جریحه دار کردن عواطف همدیگر دست بر دارند و لااقل این آیه را آویزه گوش خود قرار دهند «ادْعُ إِلَى‏ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ» (نحل/ 125) «[مردم را] با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به نیکوترین شیوه به بحث بپرداز. به یقین، پروردگار توست که به آنان که از راه او گمراه شده‌اند داناتر است، و اوست که به راه یافتگان [نیز] داناتر است» .
تصور موهومِ قاعده همه یا هیچ
حال ممکن است برای برخی این تصور پیش بیاید که مذاهبی که در فروع اختلاف دارند می‌توانند به اخوت و وحدت دست یابند، اما اگر اختلاف از مرز فروع گذشت و در اصول پدید آمد دیگر وحدت میان این دو گروه معنا ندارد، مثلاً شافعی و حنفی می‌توانند با هم به وحدت برسند، اما میان شیعه و سنی وحدت معنا ندارند، چرا که در اصول با همدیگر اختلاف مبنایی دارند!! استاد مطهری(ره) در رد این تصور موهوم می‌نویسد: اگر اصول مذهب را مجموعه‌ای به هم پیوسته و به اصطلاح اصولی «اقل و اکثر ارتباطی بدانیم»، بالطبع آسیب دیدن یکی منجر به آسیب دیدن همه می شود، بنابراین اصل وحدت و اخوت منتفی می‌باشد و شیعه و سنی به هیچ وجه نمی‌تواند دست همدیگر را بعنوان برادر بفشرد؛ حال آنکه دلیلی نداریم که اصول مذهب در حکم یک مجموعه ارتباطی باشد و قاعده همه یا هیچ در اینجا معنا ندارد، بلکه اینجا جای قاعده «المیسور لایسقط بالمعسور و ما لا یدرک کله لا یترک کله» به معنی «آب دریا اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید» می‌باشد؛ شیوه علی‌بن‌ابی طالب(ع) نیز همین بود . 
حضرت علی(ع) در نامه‌ای که در سال 38 هجری به مردم مصر توسط مالک اشتر می‌فرستند، فرمودند: «من دست بازکشیدم، تا آنجا که دیدم گروهی از اسلام بازگشته، می‌خواهند دین محمد(ص) را نابود سازند، پس ترسیدم که اگر اسلام و طرفدارانش را یاری نکنم، رخنه‌ای در آن ببینم یا شاهد نابودی آن باشم، که مصیبت آن بر من سخت‌تر از حکومت برشماست ». یا حضرت علی(ع) در شورای شش نفری پس از تعیین عثمان و در هنگام بیعت با او فرمودند: شما خود میدانید من از همه برای خلافت شایسته‌ترم، و حال به خدا قسم مادامی که کار مسلمین روبراه باشد، و رقیبان من تنها به کنار زدن من قناعت کنند و تنها شخص من مورد ستم واقع شده باشد، مخالفتی نخواهم کرد و تسلیم خواهم بود .سپس استاد مطهری می نویسد: اینها می‌رساند که امام علی(ع)، اصل «همه یا هیچ» را در این مورد محکوم می‌دانسته است .
ایشان در بحث امامت و رهبری نیز بر همین نکات پافشاری می کند و دست کشیدن از اصول یا فروع یک مذهب را امری نامعقول و غیر عملی می داند – حتی در کوچکترین چیزی مانند امری مستحب یا مکروه - و داشتن چنین انتظاری را بی فایده می‌دانند، و تصریح می‌کنند: «آنچه ما انتظار و آرزو داریم این است که محیط حسن تفاهم به وجود آید تا ما که از خود اصول و فروع داریم، فقه و حدیث و کلام و فلسفه و تفسیر و ادبیات داریم بتوانیم کالای خود را به عنوان بهترین کالا عرضه بداریم تا شیعه بیش از این در حال انزوا به سر نبرد » به هر حال از دیدگاه شهید مطهری طرفداری از تز اتحاد اسلامی ایجاب نمی‌کند که در گفتن حقایق کوتاهی شود و آنچه باید انجام پذیرد این است و از کارهایی که باعث برانگیخته شدن احساسات و تعصبات می شود باید پرهیز شود. 
ملاک وحدت مسلمین 
شهید مطهری(ره) در ذیل بحث «عنوان مکتب» بیان می‌کند: هر مکتبی برای خود عنوان خاصی انتخاب می کند، مثلاً تئوری مارکسیستی که تئوری کارگری است، پیروان خود را با عنوان کارگری مشخص و هویت آنان را کارگری می‌داند. «ما»ی آنها «ما»ی کارگری است ولی اسلام چنین نیست و از جمله خصوصیات اسلام این است که هیچ عنوانی از قبیل عناوین نژادی، طبقاتی، شغلی، محلی، منطقه‌ای، و فردی را برای معرفی مکتب خود و پیروان این مکتب نپذیرفته است و با عناوین اعراب، سامی‌ها، مستضعفان، سفید پوستان، سیاه پوستان، شرقی‌ها، محمدی‌ها، قرآنی‌ها و... مشخص نمی‌شود و هیچ کدام از این عناوین ملاک وحدت و هویت واقعی پیروان این مکتب به شمار نمی رود. وقتی پای هویت یک مکتب و پیروان او به میان می‌آید تمام آن عناوین محو و نابود می‌شود، فقط یک چیز باقی می‌ماند و آن رابطه میان انسان و خدا، یعنی اسلام و تسلیم خدا بودن است. امت اسلامی یعنی چه‌؟ امتی که تسلیم خداست، تسلیم حقیقت است، پس «ما»ی مسلمانان و هویت واقعی آنان همان تسلیم حق و حقیقت بودن آنهاست .

علت اعتلا و انحطاط جامعه
استاد مطهری(ره) با تکیه بر آیات قرآن عواملی را در انحطاط و اعتلای جوامع مؤثر می‌داند. از جمله این عوامل ایجاد اتحاد و تفرقه در میان مسلمین می‌باشد. ایشان با تکیه بر آیاتی چون: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلا تَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ ( آل عمران /١٠٣ ) است «و همگى به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید، و نعمت خدا را بر خود به یاد آورید، آن گاه که دشمن یکدیگر بودید، پس میان دل‌هاى شما الفت انداخت و در سایه نعمت او با هم برادر شدید؛ و بر لب گودالى از آتش بودید، پس شما را از آن رهانید. این گونه، خدا آیات خود را براى شما بیان مى‌کند، باشد که هدایت یابید.» در این آیه شریفه خداوند به صراحت دستور می‌دهد بر مبنای ایمان و گرایش به ریسمان الهی متحد و متفق باشید و از تفرقه بپرهیزید و پس از یک آیه می‌فرماید: مانند پیشینیان خود که تفرقه و اختلاف کردند نباشید. در جای دیگر می‌فرماید: «وَأَطِیعُوا اللّهَ وَرَسُولَهُ وَلاَتَنَازَعُوافَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ».(انفال/46 ).
«و خدا و پیامبرش را فرمان برید و با هم نزاع نکنید که سست شوید و قدرت شما از بین برود، و صبر کنید که خدا با صابران است.». از این آیات استفاده می‌شود اتحاد باعث اعتلای جامعه و تفرقه انحطاط را به دنبال دارد . 

راز موفقیت اسلام
استاد مطهری(ره) در جای دیگر راز موفقیت اسلام در اتحاد و انسجام مسلمانان می‌باشد. ایشان در این باره می‌گویند: «مثل مومنین از لحاظ علائق و عواطف متبادل که بین ایشان هست، مثل تن است، یک عضو که به درد می‌آید سایر اعضاء یکدیگر را به همدردی می‌خوانند و تب و بی‌خوابی پیدا می‌کنند»؛ وی در ادامه برای تایید گفتار خود به این حدیث شریف استناد می‌کند «مثل المومنین فی توادهم و تراحمهم و تعاطفهم مثل الجسد اذا اشتکی منه عضواً تداعی له سائر الجسد بالسحر و الحمی » 
وحدت بُعد اجتماعی دین اسلام 
دین اسلام دینی است که تنها به یک جنبه از حیات بشر تکیه نکرده، بلکه دینی است دارای ابعاد و جنبه‌های فراوان. اسلام علاوه بر اینکه اخلاقیات را بیان می‌کند و درباره مسائل اجتماعی نیز بسیار دقیق و ظریف احکام مؤثری را در پیشبرد جامعه بیان کرده است. استاد مطهری(ره) با استناد به حدیث شریف از امام علی(ع) «استووا تستوا قلوبکم و تراصوا تراحموا ». [در ترجمه] بیان می‌دارد معتدل و هم سطح بودن باعث نزدیکی دلها به هم می‌شود، و اگر شکاف و فاصله به وجود آمد، دل‌های شما قهراً فاصله می‌گیرد و دیگر نمی‌توانید هم فکر و هم دل باشید و در یک صف قرار بگیرید و قهراً در دو صف مختلف قرار خواهید گرفت. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلا تَفَرَّقُوا» (آل عمران /103) و همگی به ریسمان الهی چنگ بزنید و متفرق نشوید».این آیه در موضوع اتحادی است که دین اسلام به مردم داده است. وی در ادامه بیان می‌دارند: اگر اسلام فقط جنبه اخلاقی داشت و کاری به ترکیب و سازمان اجتماعی نداشت، ممکن نبود بتواند جامعه‌ای متحد و هم فکر و هم دل که جریان تاریخ را عوض کند بسازد. عقیده و ایمان چیزی است که دلها را به هم پیوند می‌دهد و رسول‌الله بزرگترین عامل وحدت را که وحدت عقیدتی بود ایجاد کردند وی تنها به ایمان و عقیده اکتفاء نکرد، بلکه به وضع موانع و اضداد وحدت نیز توجه کردند. قرآن کریم در این رابطه می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» آل عمران/200» اى کسانى که ایمان آورده‌اید، [در برابر سختى‌ها] صبر داشته باشید، و [در برابر دشمن ] مقاومت پیشه سازید، و [از مرزها] نگهبانى کنید، و از خدا پروا نمایید، باشد که ظفرمند شوید. این آیه، راجع به رابطه اجتماع مطالب بسیار با ارزش و مهمی را بیان می‌کند . 
نقش امر به معروف و نهی از منکر در ایجاد وحدت
این فریضه از جمله فرایضی است که دین اسلام و آیات فراوانی از قرآن کریم بر آن بسیار تاکید کرده است. «وَلِتَکُن مِنکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ». (آل عمران/104) و باید از میان شما گروهى باشند که [مردم را ] به خوبى‌ها دعوت کنند، و به کارهاى پسندیده وا دارند، و از کارهاى ناپسند باز دارند؛ و اینان خود ظفرمندند. یا در جای دیگر می‌فرماید: «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلْنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْکِتَابِ لَکَانَ خَیْراً لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَکْثَرَهُمُ الْفَاسِقُونَ» (آل عمران/110 ) بهترین امّتى که براى مردم به ظهور رسیده است شمایید؛ [چرا که] به کارهاى پسندیده وامى‌دارید، و از کارهاى ناپسند باز مى دارید، و به خدا ایمان دارید. و اگر اهل کتاب ایمان مى آوردند برایشان بهتر بود. بعضى از آنان مؤمنند، و بیشترشان نافرمانند. متاسفانه با این همه سفارش که اسلام به این امر اجتماعی – امر به معروف و نهی از منکر – نموده است، این مهم از جامعه مسلمین رخت بر بسته و به صورت یک امر متروک در آمده است. استاد مطهری نیز با الهام از قرآن کریم و اهمیت این فریضه، در ضمن مواخذه مسلمین به خاطر قضایای فلسطین و ظلم و جنایاتی که در این کشور اسلامی رخ می‌دهد و همچنین به علت سکوت و بی‌تفاوتی مسلمین راجع با این قضیه می‌گوید: «ما چه جوابی در مقابل اسلام و پیغمبر خدا داریم‌؟ » من یهودیان را به خاطر کمک‌های مالی و نظامی به اسرائیلی‌ها مواخذه و ملامت نمی‌کنم، ما خودمان را باید ملامت کنیم؛ الآن فقط یهودیان مقیم آمریکا روزی یک میلیون دلار به اسرائیل کمک می‌کنند، آن وقت تلاش ما مسلمین در این زمینه چه بوده است‌؟ به خدا خجالت دارد ما خودمان را مسلمان بدانیم!! 
علی بن ابی طالب(ع) روزی شنید که دشمن به کشور اسلامی حمله کرد است «و هذا اخو غامد و قد وردت خیلۀ الانبار » شنیده‌ام زینت زن مسلمان یا زنی که در حمایت مسلمانان است را گرفته‌اند !! شنیده‌ام دشمن سرزمین مسلمین را غارت کرده مردانشان را کشته و اسیر کرده، متعرض زنان آنها شده است !! زیورها را از گوش و دست زنان جدا کرده است!؛ استاد مطهری در ادامه می‌فرماید: بعد همین علی بن ابی طالب - که ما اظهار تشیع او را می‌کنیم و نسبت به او حساسیت‌های بی معنی و دروغین نشان می‌دهیم - فرمودند: «فلو ان امرء مسلماً مات من بعد هذا اسفاً ما کان به ملوماً، بل کان به عندی جدیراً فیا عجباً والله یمیت القلب...» اگر یک مرد مسلمان با شنیدن این خبر دق کند و بمیرد سزاوار است و مورد ملامت نمی‌باشد. آیا ما وظیفه نداریم که کمک‌های مالی به آنها بکنیم‌؟آیا این‌ها مسلمان نیستند‌؟ اگر هفتصد میلیون جمعیت مسلمان دنیا، هر فردی یک ریال بدهد، در سال نزدیک به سیصد میلیارد دلار می‌شود!!! به وسیله مال که می‌توانیم کمک کنیم! والله این انفاق واجب است، مثل نماز خواندن و روزه گرفتن واجب است !!بعد از مرگ در پاسخ به این سؤال که راجع به همبستگی چه کردید چه جوابی داریم بدهیم‌؟؟ ای مسلمانان پیامبر اسلام(ص) فرمودند: من سمع رجلاً او منادیاً ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم: «کسی که بشنود فریاد مردی را که می‌گوید: ای مسلمانان و پاسخ او را ندهد، مسلمان نیست » چرا یهودیان دنیا حتی یهودیان ایران به هم کیشان خود کمک کنند، ولی ما چنین نکنیم؟ مردم بیدار آن مردمی هستند که فرصت‌شناس باشند، دردشناس باشند، حقایق شناس باشند!! بیائید به خودمان ارزش بدهیم !خودمان را در میان ملل دنیا آبرومند کنیم تا نگویند: مسلمان جماعت غیرت ندارد !! کارنامه ما در زمینه همبستگی، همدردی و تعاون اسلامی ( و به تعبیر قرآن ) شناسائی اسلامی که یکدیگر را بشناسیم و به احوال یکدیگر آگاه و به سرنوشت‌های یکدیگر علاقمند باشیم کارنامه بسیار بسیار ضعیف است، اگر نگوئیم تاریک و ننگین است. بنابراین از دیدگاه شهید مطهری(ره) امر به معروف و نهی از منکر در ایجاد وحدت اسلامی و کمک به دیگر کشورهای اسلامی بسیار مؤثر و ساز و کاری مناسب می‌باشد، و اساسا می‌توان گفت اگر امر به معروف و نهی از منکر در جامعه‌ای وجود نداشته باشد آن جامعه دارای ملتی مرده می‌باشد.
همبستگی از علائم حیات جامعه
هر چیزی حیات نسبت به خود دارای حیات است، حتی جامعه. برای اینکه پی ببریم جامعه‌ای دارای حیات است باید به علائم آن توجه کرد. استاد مطهری(ره) یکی از علائم حیات جامعه را همبستگی می‌داند و جامعه ای که دارای این خصیصه نباشد جامعه‌ای بیمارگونه می‌باشد. خاصیت مردگی متلاشی شدن و متفرق شدن اعضاء از همدیگر می‌باشد، و خاصیت زندگی به هم پیوستگی و اعضاء می‌باشد؛ با این وصف آیا جامعه اسلامی زنده است یا مرده‌؟ به دلیل اینکه مسلمین دائماً با همدیگر در حال جنگ و جدال و اختلاف افکنی می‌باشند و دشمن زیرک بهترین استفاده را می‌کند، می‌توان گفت: جامعه‌ای مرده هستند «مثل المومنین فی تواددهم»..آیا ما مسلمین امروزه این چنین هستیم‌؟ حدود پانصد سال قبل وقتی اندلس را که یکی از شریفترین اعضای پیکر اسلام بود از مسلمانان گرفتند، مسلمانان گویا اصلاً متوجه نشدند و در آن وقت گرفتار جنگ شیعه و سنی بودند . 
علی(ع) طلایه‌دار اتحاد اسلامی
حضرت علی(ع) در عین حال که دارای عظمت و قدرت بود، بعد از رحلت نبی اسلام بسیار دردها و مصائب را تحمل کرد، حال علت این همه صبر و استقامت چه بود؟ آیا به خاطر بی یار و یاور بودن دست به قیام نزد؟ چگونه جسارت به حریم نبوت را تحمل کرد؟ چرا قیام نکرد؟ آیا از مرگ و کشته شدن هراس داشت؟ هر فرد عاقلی وقتی این همه تحمل و شکیبایی را از ایشان می‌بیند، به مخیله اش خطور می‌کند که امری ماوراء این مطالب وجود داشته که آن حضرت به خاطرش این همه صبر و استقامی از خود نشان داد!! سکوت علی(ع) سکوتی است حساب شده، نه از باب اضطرار و بیچارگی، ایشان اگر قیام می‌کرد در نهایت منجر به شهادت وی می‌شد و این نیز نهایت آرزوی ایشان بود، پس سکوت آن حضرت به خاطر ترس از مرگ نبود و در همین اوضاع و احوال بود که جمله معروف «و الله لابن ابی طالب آنس بالموت من الطفل بثدی امه » «به خدا سوگند که پسر ابو طالب به مرگ مانوس تر است از علاقه طفل به سینه مادرش»، را خطاب به ابی سفیان فرمودند و با این جمله فهماند که سکوت من از ترس مرگ نیست و «حدساً باید گفت: آن چیز [ که حضرت علی این همه برای آن صبر کردند ] وحدت صفوف مسلمین و راه نیافتن تفرقه در آن است، مسلمین قوت و قدرت خود را که تازه داشتند به جهانیان نشان می‌دادند مدیون وحدت صفوف و اتفاق کلمه خود بودند » و به خاطر همین مصلحت، و حفظ اتحاد مسلمین سکوت را برگزیدند و این « تنها حدس نیست، علی(ع) شخصاً در این موضوع بحث کرده و با کمال صراحت علت را که جز علاقه به عدم تفرقه میان مسلمین نیست بیان کرده است »، بعد از نقض پیمان طلحه و زبیر با مقایسه خود با آنان، مکرر می‌فرمودند: «من به خاطر پرهیز از تفرقه کلمه مسلمین از حق مسلم خودم چشم پوشیدم و اینان با اینکه به طوع و رغبت بیعت کردند بیعت خویش را نقض کردند، و پروای ایجاد اختلاف در میان مسلمین را نداشتند ». حضرت علی(ع) بارها بر این نکته تصریح کرده‌اند ؛ استاد مطهری در این باره مواردی را ذکرمی‌کند که در اینجا بیان می‌گردد.
اگر بیم تفرقه نبود، ما به جز این عمل می‌کردیم
ابن ابی الحدید در شرح خطبه 119 از عبد الله جناده نقل می‌کند: در روزهای اول خلافت حضرت علی(ع) در حجاز بودم، بعد از ادای عمره به مدینه برای زیارت وارد شدم، وقتی داخل مسجد شدم، حضرت علی(ع) وارد شدند و بعد از حمد و ثنای الهی فرمودند: پس از وفات پیامبر(ص) ما باور نمی‌کردیم که امت در حق ما طمع کنند و آن را غصب کنند و ما را در ردیف توده بازاری قرار دهند، چشم‌هایی از ما گریست و ناراحتی‌ها به وجود آمد: «و صرنا سوقة، یطمع فینا الضعیف، و یتعزز علینا الذلیل، فبکت الاعین منا لذلک، و خشنت الصدور، و جزعت النفوس. و ایم الله لو لا مخافة الفرقة بین المسلمین، وأن یعود الکفر، ویبور الدین، لکنا على غیر ما کنا لهم علیه» در اینجا آن حضرت تصریح می‌کند: به سوگند اگر بیم وقوع تفرقه میان مسلمین و بازگشت کفر و تباهی دین نبود رفتار ما با آنان طور دیگر بود . 
تباه دین با کوچکترین سستی 
در تاریخ آمده قبل از آنکه حضرت علی(ع) به سوی بصره حرکت کنند، در خطبه ای فرمودند: بعد از رحلت پیامبر اسلام(ص) قریش حق ما را گرفتند و به خود اختصاص دادند، «فرأیت أن الصبر على ذلک أفضل من تفریق کلمة المسلمین، و سفک دمائهم. والناس حدیثوا عهد بالاسلام، والدین یمخض مخض الوطب، یفسده أدنى وهن، ویعکسه أقل خلف» .دیدم صبر از تفریق کلمه مسلمین و ریختن خونشان بهتر است، مردم تازه مسلمانند و دین مانند مشکی که تکان داده می‌شود، کوچکترین سستی آن را تباه می‌کند و کوچکترین فردی آن را وارانه می‌نماید. آنگاه فرمود: طلحه و زبیر را چه می‌شود؟ خوب بود سالی یا حداقل چند ماهی صبر می‌کردند و حکومت مرا می‌دیدند آنگاه تصمیم می‌گرفتند، آنان طاقت نیاوردند برعلیه من شوریدند. آن حضرت در این فراز تصریح می‌کنند که صبر برای جلوگیری از تفرقه و ایجاد اتحاد میان مسلمانان مهم‌تر از هر چیز دیگر می‌باشد.
من اختلاف را دوست ندارم
در قضیه شورا چون عباس می‌دانست که نتیجه چیست از حضرت علی(ع) درخواست کرد که در این جلسه شرکت نکنند! اما آن حضرت با اینکه نظر عباس را از لحاظ نتیجه تایید کردند، پیشنهاد وی را نپذیرفته و پاسخ دادند: «انی اکره الخلاف » من دوست ندارم میان مسلمانان اختلاف ایجاد شود؛ بنابراین عباس گفتند: پس با آنچه که دوست نداری مواجه می‌شود . و در عالم خارج نیز همان که عباس پیش بینی کرده بودند شد، اما حضرت علی(ع) به خاطر جلوگیری از ایجاد اختلاف در میان مسلمین کاری را که به صلاح امت اسلامی بود انجام دادند و وحدت کلمه امت را خدشه‌دار نکردند. 
سلامت دین، اساس اسلام است
ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه آورده که یکی از فرزندان ابولهب اشعاری مبتنی بر فضیلت و ذی حق بودن امام علی و ذم مخالفانش سرود، آن حضرت او را از سرودن این‌گونه اشعار – که در واقع نوعی تحریک بود و باعث ایجاد اختلاف و دشمنی می‌شد - منع کردند و فرمودند: «سلامۀ الدین احب الینا من غیره » برای ما [اهل بیت نبوت] سلامت اسلام و اینکه اساس اسلام باقی بماند از هر چیز دیگر محبوب تر و با ارج تر است .
از ایجاد تفرقه بپرهیزید
در جاهای دیگر از کلمات حضرت علی(ع) نیز به صراحت از تفرقه نهی شده است، بعد از رحلت پیامبر اسلام(ص)، هنگامی که عباس و ابوسفیان در صدد بیعت با آن حضرت بودند، ایشان فرمودند: «شقوا امواج الفتن بسفن النجاۀ و عرجوا من طریق المنافرۀ و ضعوا عن تیجان المفاخرۀ» امواج دریای فتنه را با کشتی‌های نجات بشکافید، از راه خلاف و تفرقه دوری گزینید و نشانه‌ها تفاخر بر یکدیگر را از سر بر زمین نهید . 
سکوت به خاطر اصلاح امور مسلمین
در شورای شش نفری و هنگامی که حضرت علی(ع) می‌خواست با عثمان بیعت کند فرمودند: «لقد علمتم انی احق الناس بها من غیری و والله لاسلمن من سلمت امور المسلمین و لم یکن فیها جور الا علیّ خاصۀ »
شما خود می‌دانید که من از همه برای خلافت شایسته‌ترم به خداوند سوگند تا زمانی که کار مسلمانان روبه راه باشد و تنها بر من جور و جفا شده باشد مخالفتی نخواهم کرد .

مصیبتی بزرگ به خاطر یاری نکردن اسلام
هنگامی که حضرت علی(ع) مالک اشتر را برای امارت، راهی مصر می‌ک‌نند نامه‌ای برای مردم مصر می‌نویسد و در آن جریان صدر اسلام را شرح می‌دهد و در ضمن آن می‌فرمایند: 
«فأمسکت یدی حتى رأیت راجعة الناس قد رجعت عن الاسلام یدعون إلى محق دین محمد صلى الله علیه وآله، فخشیت إن لم أنصر الاسلام وأهله أن أرى فیه ثلما أو هدما تکون المصیبة به علی أعظم من فوت ولایتکم التی إنما هی متاع أیام قلائل یزول منها ما کان کما یزول السراب » من از ابتداء دستم را پس کشیدم، تا آنکه دیدم گروهی از مردم از اسلام برگشتند (مرتد شدند ) و مردم را به محو دین محمد دعوت می‌کنند، ترسیدم که اگر در این موقع حساس اسلام و مسلمین را یاری نکنم خرابی یا شکافی در اساس اسلام پیش می‌آید که مصیبت آن بر من از مصیبت از دست رفتن چند روزه خلافت بسی بزرگتر خواهد بود، به همین خاطر صبر کردم .
یا فاطمه: سخن جز این نیست!
ابن ابی‌الحدید در ذیل خطبه211، این داستان معروف را نقل می‌کند: روزی حضرت فاطمه(س) علی(ع) را دعوت به قیام می‌کرد، در همین هنگام صدای مؤذن بلند شد که می‌گفت: «اشهد ان محمداً رسول الله»، آن حضرت خطاب به دخت نبی اکرم(ص) فرمودند: آیا می‌خواهی این فریاد خاموش شود‌؟ پاسخ دادند: نه خیر، بیان کردند: سخن من جز این نیست و برای بقاء اسلام – با اتحاد و همدلی – باید صبر کرد . 
آخرین سفارش امام علی(ع)
حضرت علی بعد از اینکه ضربت خوردند تا زمان شهادت سخنان و وصایایی را بیان فرمودند، ایشان در آخرین وصیت خود راجع به وحدت میان مسلمین فرمودند: «فرزندم حسن، تو را و جمیع خاندان و فرزندانم و هر کس از امروز تا پایان جهان که این نوشته به او می‌رسد سفارش به تقوا می‌کنم و اینکه کوشش کنید اسلام را تا دم آخر برای خود کنید، همگی به ریسمان الهی چنگ بزنید و متفرق نشوید، از پیامبر خدا(ص) شنیدم که «اصلاح میان مردم از اینکه همیشه نماز بخوانید و روزه بگیرید، با فضیلت تر است و چیزی که این امت را هلاکت می‌کند فساد کردن و دو به هم زدن است «...فرزندانم شما را سفارش می‌کنم به مهربانی با یکدیگر و کمک یکدیگر بروید و شما را بر حذر می‌دارم از تفرقه و قطع علاقه با یکدیگر». 
محبت اهل بیت(ع) نزد اهل سنت
ازجمله اشکالات و موانعی که در باب تقریب مذاهب و وحدت اسلامی وجود دارد این است که خداوند محبت داشتن به اهل بیت(ع) را بر هر مسلمانی واجب کرده است، و در گزارهای دینی راجع به این مهم روایات فراوانی وارد شده است – علاوه بر اینکه آیاتی از قرآن کریم نیز بر آن تصریح دارد – و از آنجا که اهل سنت نسبت به اهل بیت پیامبر(ص) محبتی ندارند همبستگی با آنان نه تنها لازم نیست، بلکه همکاری با دشمن اهل بیت عصمت می‌باشد؛ در اینجا لازم به ذکر است که باید ما بین ولایت امری اهل بیت(ع) و محبت آنان تفاوت گذاشت؛ بله اهل سنت آن‌گونه که شیعه برای خاندان نبوت مقام و قرب بیان کرده‌اند و برای آنها ولایت امری قائل هستند را قبول ندارند، اما این دلیل بر دشمنی آنان با اهل بیت نبوت(ص) نمی‌باشد، بلکه آن‌ها نیز همانند شیعه محبت داشتن آنها را لازم و ضروری می‌دانند و در احادیث و گفتار آنها بر این امر تصریح شده است. شهید مطهری با استناد به آیه شریفه «ذَلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُلْ لا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى وَمَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ (شوری/٢٣) «این است آنچه خدا بندگان خود را که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده‌اند به آن مژده مى‌دهد. [اى پیامبر]، بگو: من از شما بر این [رسالتم] هیچ مزدى جز مودّت با نزدیکانم نمى طلبم. و هر کس کار نیکى انجام دهد. براى او در نیکى آن مى‌افزاییم. به یقین، خدا بسیار آمرزنده و سپاسگزار است ».
تصریح می‌کند: «مراد از قربی هر که باشد مسلماً از برجسته ترین مصادیق آن، علی(ع) است» . ایشان در ادامه بحث خود دیدگاه‌ها و احادیثی را از اهل سنت ذکر می‌کند که بیانگر این موضوع است که اهل بیت عصمت(ع) نه تنها در میان شیعیان، بلکه اهل سنت نیز برای آنها احترام و ارزش فراوانی قائل هستند و محبت داشتن به آنها را امری واجب می‌دانند. در این مختصر- به خاطر اهمیت موضوع – مواردی را که استاد شهید ذکر کرده است اشاره می‌شود.

منبع : ایسکانیوز